نفس مامان و بابایی

ساخت وبلاگ

ائلوینم اومدم از شیطونیات برات بنویسم دو روز پیش تو خونه داشتیم کارتون نگاه میکردیم دوتایی بعد اینکه من مطمعن شدم تو حواست حسابی به کارتون هست زودی جیم شدم از کنارت و رفتم حموم رو تمیز کنم بعد که برگشتم دیدم گل پسرم نیست وای خیلی ترسیدم همه جا رو نگاه کردم دیدم نیستی داشتم سکته میکردم اخه کجا رفته این نفس ما که یهویی دیدم یه صدایی از پشت میزتلوزیون میاد نگاه کردم دیدم بله اقا پسرمون پشت میز تلوزیون مشغول مهندسی هست مشغول تلفن

تو این عکس پایینم فکر میکردم تو اتاقت خوابیدی که اومدم دیدم اروم مشغول بازی هستی

اینا عکس های یه روز خوب که رفته بودیم با بابایی گردش که حسابی بهمون خوش گذشت،عاشق اینجور خندیدنتم نازم

بفرمایین بلال،برا اولین بار خوردن بلال رو تجربه کردینیشخند

موضوع :

نوشته شده در يکشنبه 9 خرداد 1395ساعت 9:17 توسط مامانی| |

ائلوین کوچولو عشق مامان و بابا...
ما را در سایت ائلوین کوچولو عشق مامان و بابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5elvinsadeghi5 بازدید : 595 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 17:26